مامان و نی نی ها

واکسن 4 ماهگی....

سلام به فرشته های مامان الهی مامان قربونتون بشه امروز واکسن 4 ماهگیتون زدیم توی بهداشت خیلی گریه کردید دلم میخواست منم بشینم با شما گریه کنم اخه اصلا نمیتونم ببینم شما درد میکشید بابا احمدجونی هم نمیتونه ببینه شما انقدر گریه میکنید مامان جون که فرار میکنه نبینه شما را دارن واکسن میزنن من خودم میام تو بغلتون میکنم تا واکسن بزنن بهتون خیلی لحظه بدی فقط به این خاطر تحمل میکنم که شما مریض نشید همیشه سالم باشید امروز پسر عمو محمد باقر اومده خونمون امشب ما تنها نیستیم محمد باقر هم با ما هست انشالله امشب اذیت نکنید و تب نکید خیلی دوستون دارم فرشته هااااااااااااااااای مامان و بابا   ...
27 خرداد 1392

روزهایی که میگذرد

  سلام عزیزای من دخترای عزیز من امروز سه ماهشون تموم شد و وارد چهار شدن الهی قربونتون برم که دارید بزرگ میشید نفسای مامان جدیدا خیلی میخندید دیگه دارید به اطرافتون خوب دقت میکنید وای که منو بابایی چقدر ذوق میزنیم شما دارید بزرگ میشید الان چند وقتی هست که وقتی میخوابید خیلی تکون میخورید من که کنارتون میخوابم از صدای گریه شما بیدار میشم و میبینم از روی بالشتون افتادید پایین یا دستتون زیرتون یا کلاهتون رفته روی چشمتون الهییییییییییی قربونتون برممممم عزیزای مامان الان چند روزی که خیلی بد سرما خورید شبها خیلی به سختی میتونید شیر بخورید و نفس بکشید دلم خیلی براتون میسوزه انشالله که زود زود خوب بشید الهیییییی...
27 خرداد 1392

70 روزه شدن شماااااااا

  سلامممممم سلاممممممم صدتا سلاممممممممممم دیروز بچه ها 70 روزه شدن الهییییییییییی قربونتون برم تازه دارید یکم میخندید وقتی با شما حرف میزنیم شروع میکنید به خندیدن و منو بابایی حسابی ذوق میزنیم. عزیزانم دیشب منو بابایی شما را برای اولین بار بردیم حمام قربونتون برم که تو حمام خیلی گریه نکردید و اروم بودید تا منو بابایی شما را خوب بشوریم. ولی من هنوز از حمام بردن شما تنهایی میترسم فرشته های من زود بزرگ بشید تا منم از حمام بردن شما نترسم. عاشقتونممممممممممممممممم   بووووووووووووووووووووووس   فردا شب یلداست اولین شب یلداتون مبارک جوجه های من نفسای مامان چند شب پیش ازتون چند تا عکس گرفتم که خ...
27 خرداد 1392

چند تا کار تازه....

یه سلام به گرمی افتاب تابستون بله دیگه شما دوتا وروجک چند تا کار تازه یاد گرفتید فاطمه ثنا قشنگ میگه ددددد و برای خودش اواز میخونه فاطمه ثنا وقتی یه اهنگ میاد اگه بهش توجه نکنی دست دسی میکنه و دست میزنه فاطمه حسنا هم وقتی ناراحت و خوابش میگیره تو خونه راه میره و ماماماما و بابابابا میکنه الهی مامان قربونون بره که انقدر بامزه شدید چند روز پیش فاطمه ثنا مریض شد و پنج روز بود تب میکرد و تبش پایین نمیامد چند بار دکتر بردیمش فایده نداشت خیلی گریه میکرد و بهنونه میگرفت از دیروز هم بدنش دونه های قرمز ریخت بیرون خیلی ناراحت بودم که سرخک نباشه بعد که به دکترش زنگ زدم گفت چیزی نیست به خاطر تب شدیدی که داشته خوب میشه بعد ...
27 خرداد 1392

9 ماهگی...

سلام به دخترای عزیزم فرشته های مامان دارن روز به روز کارهای تازه ای انجام میدن ومنو وبابایی با هر کار شما حسابی ذوق میزنیم و اما هر روز هم شما شیطون تر از روز قبل میشید و من به دنبال شما شما دوتا فسقلی اصلا غذا نمیخورید نمیدونم چیکار کنم هرچی براتون درست میکنم نمیخورید منم هر روز سعی میکنم ی چیزی درست کنم ولی وقتی شما نمیخورید ناراحت میشم واقعا نمیدونم باید چی درست کنم که شما بخورید دکترتون هم میگه نباید شربت اشتهااور بهتون بدم تا یکم غذا بخورید میگه باید به صورت طبیعی غذارا بخورید هفته پیش چند روزی قم بودیم و خیلی به شما خوش گذشت دیروز شما دوتا فرشته وارد   ماهگی شدید چند روزی مامان جون نیست رفته مشهد خیلی ...
19 خرداد 1392

یه اتفاق بد.......

سلام به عزیزای دلم سلام به دخترای گلم چی بگم از شیطونی پشت شیطونی ماشاالله انقدر شیطون شدید که میترسم یه لحظه تنها بمونید چند روز پیش فاطمه حسنا را گذاشتم توی گهواره تا بخوابه اونم بلند شد داشت بازی میکرد که یه دفعه از تو گهوارش افتاد الهی بمیرم برات خیلی گریه کرد بعد خوابید فرداش دیدم هرچی شیر میخوره بالا میاره به دکترش که زنگ زدم گفت سریع ببردیش بیمارستان بابایی سریع شما را برد بیمارستان ازت یه سی تی اسکن گرفتن گفتن شب باید بمونه اون شب شما را تو بیمارستان بستری کردن خیلی شب بدی بود برای من بود بابایی اون شب تا صبح کنارت بوده وقتی به دستای کوچیکت داشتن سرم میزدن بابایی خیلی گریه کرده دختره نازم انشالله دیگه هیچ وقت...
9 خرداد 1392
1